۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

علی خامنه‌ای، بازیگردانی با اعتماد به نفس بالا! ــ نامهٔ سرگشادهٔ «گلاسنوست» به ولی امر متوهمین جهان




چکیدهٔ نامه: آقای خامنه‌ای! راستی آخر و عاقبت اون «بیداری اسلامیت» به کجا کشید؟ حتماً تا حالا خبرهای دیروز مصر بهت رسیده! راستی چرا نیومدی باز بگی جوونایی که تو استانبول به قانون ممنوعیت لب گرفتنِ علنی از دوست‌دختراشون اعتراض داشتن هم «پیام انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران» بهشون رسیده بود! آقای خامنه‌ای یادته گفتی که رییس جمهور بعدی باید اهل مقاومت باشه؟ خوب... پَه چــی شد پـــــس اون رئیس جمهور گفتمان مقاومتت؟ اون همه مهندس‌بازیهات برای انتخابات کارش به کجا کشید آخر سر؟ یادت می‌آد حدود یکی دو سال پیش موقع جنبش وال استریت هی می‌گفتی که انقلاب اسلامی به قلب آمریکا نفوذ کرد؟ آخرش به کجا رسید؟ یادته واحد «مرکزی!» خبرت وقت رکود اقتصادی خبر به پایان رسیدن تمدن اروپا  و اقبال اونها به اسلام می‌داد؟ چرا دیگه چیزی نمی‌گه در این باره؟ یادت می‌آد گفتی ما در شرایط بدر و خیبر هستیم و نه در شرایط شعب ابی طالب؟ ... خوب ... پَه چــی شد پـــس اون بدر و خیبرت؟ راستی یه مدت همش در مورد «چشم فتنه» صحبت می‌کردی ... پَـــــــه چی شد پـــس اون چشم فتنه کور کردنات؟ اصلاً یه سؤال: تو فارغ‌التحصیل کدوم دانشگاه تحلیلی - راهبردی و مهندسیهای کلان هستی؟ نکنه از بس نوکرات «فرزانه» «فرزانه» کردند، این قدر اعتماد به نفست رفته بالا؟ چرا بین رهبر شدنت بر خلاف شرایط قانون اساسی اون وقت (شرط مرجعیت تقلید) تا صدور اولین گواهی اجتهادت (مرجعیتت حالا بماند!)، اون هم از جانب «عالم ربانی و فقیه صمدانی» شیخ ممد یزدی!، حدود یک سال فاصله خورده؟ ببینم دیپلم داری تو اصلاً؟ سیکل چی؟  ... اصلاً... گیریم که تو از همون موقع «یا علی» گفتنت، در حد اجتهاد مطلق و مرجعیت عام جهان تشیع و بلکه جهان اسلام، «فرزانه» بودی. آخه دلبندم، چه کسی بهت گفته که با خزعبلاتی مثل «کلاله امّی و ابی» و «منزّحات بئر» و «علی لغة اکلوني البراغیث» و «شرایط حرز در سرقت حدي»‌ و «حکم عصیر عنبي قبل ذهاب ثلثاه» فهم و شعورت به حد فهمیدن منافع ملی کشور بزرگ ایران و درک پیچیدگیهای دنیای امروز رسیده؟ ببین ما هممون می‌دونیم که یه بخش بزرگی از توهماتت به این خاطره که سواد دانشگاهی (و چه بسا دبیرستانی!) نداری،‌ زبان خارجی بلد نیستی، دنیا رو نمی‌شناسی و تنها سفرهای خارجیت اقامتهای کوتاه‌مدت، به لیبی و پاکستان و رومانی و کره شمالی بوده؛ بینش سیاسی‌ات هم که توسط  نسل اول رهبران اخوان المسلمین مصر (حسن بنا و سید قطب) پرچ شده و عملاً تعطیل! دلبندم، اون اخوانیها خودشون تا الان چند نسل رهبر عوض کردند و تا حدی اون اسلام سیاسی‌ و تروریستی و انقلابی اولیه‌شون رو تعدیل کردند. تازه نسخهٔ چندین بار تعدیل‌شدهٔ توهماتی که به خورد تو داده بودند هم دیروز رسماً توی مصر شکست خورد، رفت پی کارش! آقای علی خامنه‌ای! «جایگاه گنده رهبری» و «ولی امر متوهمین جهان»! این قدر توی اموری که نمی‌فهمی دخالت نکن! از خودت هی سخنرانی در نکن! هی تحلیلهای صد تا یه غاز نکن. از مهندسی و بازیگردانی و نقشه‌کشی دست بردار! در ضمن، از دو ماه پیش که رفیق قدیمت، هاشمی، رو رد صلاحیت کردی، یه بحث خوبی توسط ملیجک جوان و شاخ شمشادت (احمد جنتی) راه افتاده به اسم «عدم صلاحیت به دلیل کهولت سن»: بد نیست به بازنشستگی فکر کنیا! آقای خامنه‌ای، به سر جات، به مسجد کرامت برگرد و تجویدت رو درس بده!

******************
خوانندهٔ گرامی توجه فرمایید:
اگر احساس می‌کنید که جزو مردم «عادی» ایران هستید؛ و اگر احساس می‌کنید که زبان این نامهٔ سرگشاده زبان مردم «عادی» ایران است؛ در نشر و بازنشر این نامه بکوشید! این نامه متعلق به مردم «عادی» ایران است و هر گونه کپی‌ـپیست کامل یا ناقص، یا اقتباس کامل یا ناقص از آن، با ذکر منبع یا حتی بدون ذکر منبع، کاملاً آزاد است! 
به صفحهٔ «گلاسنوست» در فیسبوک بپیوندید! 

********************** 

اصل نامه:

علی خامنه‌ای، بازیگردانی با اعتماد به نفس بالا!
(نامهٔ سرگشادهٔ «گلاسنوست» به ولی امر متوهمین جهان)

آقای علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی و ولی امر متوهّمین جهان



سلامٌ علیکم


پیشاپیش از شما عذر می‌خواهم که در این نامه از به کار بردن القابی که معمولاً رفقای چاپلوستان یا نانخوران بی‌وجودتان یا نوجوانان شستشوشدهٔ متوهّم‌تر از خودتان برایتان به کار می‌برند، پرهیز کرده‌ام؛ القابی همچون «ولی امر مسلمین جهان»، یا «رهبر فرزانه»، یا «مقام معظم رهبری»، یا «رهبر معظم انقلاب اسلامی»! همچنین معذورم از اینکه زبانی بی‌تکلّف و صریح و نثری بی‌طمطراق و فاقد آرایه را برای سخن گفتن با شما برگزیده‌ام: نویسندهٔ این نامه از نوشتن آن گونه نثرها نیز ناتوان نیست، ولی برای بردن درد دل مردم «عادی» نزد یکی از «عادی»تر از خودشان، زبان عادی همان مردم «عادی» را ترجیح می‌دهد. پس اجازه می‌خواهم، مستقیم و بدون تعارفات معمول، به اصل مطلب می‌پردازم:

۱. علی خامنه‌ای رهبر «بیداری اسلامی» می‌شود!


آقای خامنه‌ای یادته بهار عربی رو براش اسم اختراع کردی و هی «بیداری اسلامی»، «بیداری اسلامی» می‌کردی؟ چه قدر سمینار بین‌المللی گذاشتی و براش مجمع جهانی تشکیل دادی؟ چند هزار ساعت مخ خودتو و ملتو با تحلیلهای صد تا یه غاز خودت و صدا و سیمات تو فرقون گذاشتی؟
راستی آخر و عاقبت اون «بیداری اسلامیت» به کجا کشید؟ حتماً تا حالا خبرهای دیروز مصر بهت رسیده ... خوب... پَه چـی شد پــــس اون بیداری اسلامیت؟؟؟ کو اون بیداری اسلامی توی تونس و مصر و لیبی و سوریه‌ات؟ (ای وای حواسم نبود؛ نه ... سوریه نه.. یادم نبود سوریه «بیداری» نبود و استثنائاً اونجا تظاهرات چندین‌ماههٔ مسالمت‌آمیز میلیونها شهروند سوری توطئهٔ آمریکای جهانخوار بود!). اصلاً چرا دیگه نه خودت و نه امپراطوری رسانه‌ای‌ت مثل اون چند ماه پیش اسمی از «بیداری اسلامی» نمی‌برید؟
راستی یه نکتهٔ دیگه: اون طوری که دور برداشته بودی، ما منتظر بودیم برامون باز «تحلیل» از خودت در کنی که آره: اونایی که توی میدون تقسیم استانبول از جمله در اعتراض به قانون ممنوعیت لب گرفتنِ علنی از دوست‌دختراشون تظاهرات می‌کردن هم پیام انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران بهشون رسیده بود و «بیداری اسلامی»شون کرده بود!!!. چرا در مورد اونا هیچی نگفتی؟ مگه ــ ناسلامتی ــ مثلاً ولی امر مسلمین اونا هم نبودی؟ یه سخنرانی می‌کردی یا حداقل تو فیسبوک چندزبانه‌ات به زبان ترکی براشون پیام میزاشتی... باور کن اونا هم مثل ما منتظر بودن «تحلیل»هات رو بشنوند. باور کن هیچ عیبی نداشت: باز طبق معمول یه چیزی میگفتی خوب؛ ... دور هم بودیم ... خوش می‌گذشت!

۲. علی خامنه‌ای «مهندس» رشتهٔ بازیگردانی می‌شود!


آقای خامنه‌ای یادته گفتی که رییس جمهور بعدی باید به گفتمان مقاومت اعتقاد داشته باشه و تمام مزایای رییس جمهور فعلی رو (یعنی توهّم مدیریت جهانی، جسارت و حمله‌وری به زیاده‌خواهیهای آمریکای جهانخوار،‌ اعتقاد به گفتمان عدالت و پابرهنگان...) داشته باشه، ولی معایب اونو (یعنی هوس باقی موندن در قدرت از طریق مشایی؛ اعتراض به تصمیم‌ خودت در ابقای وزیر اطلاعات خودش؛ و همین طور رو کردن سی دی فیلم از کثافتکاریهای ملیجکهای دیگرت) نداشته باشه؟ ... خوب... پَه چــی شد پـــــس اون رئیس جمهور گفتمان مقاومتت؟؟؟ این یکی که ازش مقاومتی در نمیاد و هنوز نیومده تهش باد می‌ده و بدش نمیاد پرچم سفید رو ببره بالا!!! بماند که اون قبلی هم تونسته بود،‌ با پیدا کردن رگ خوابت، توی متوهّم رو (البته فقط تو رو!) فریب بده و از همون اول، زیرزیرکی، تهش باد می‌داد، اونم شیش‌تا شیش‌تا!!!
آقای خامنه‌ای، یعنی تجربهٔ ۸۸ کافی نبود که بفهمی آدما رو نمیشه مهندسی کرد؟ واقعاً این همه اعتماد به نفس در بازیگردانی و مهندسی رو از کجا اُوردی تو؟ یادمه درست یک ماه مونده بود به انتخابات که توی همین وبلاگم نوشتم (بنگرید: آقای خامنه‌ای بازی تازه شروع شده: بچرخ تا بچرخیم!) که گرچه تمام ابزارها رو بازیگردان اصلی (منظورم خود تو بود) به نفع خودش مصادره کرده و فقط برای اجرای کنترل‌شدهٔ یک نمایشنامهٔ از پیش‌ نوشته‌شده (بخش صرفاً نمایشی و فاقد محتوای انتخابات) به ما میدون داده، اما هیچ وقت این طوری نبوده که ما بازیگرا هم تا آخر نمایش فقط به لبخوانی نمایشنامهٔ کارگردان اکتفاء کرده باشیم و چه بسا که در یه فرصت مناسب از یه جای بازی یه‌دفعه خودمون بازی رو از دست بازیگردان اصلی خارج کنیم. حرفم همچین هم بیربط از کار درنیومد. دیدی که باز بازی از دستت خارج شد!
به بازیگری هشت کبریت بیخطر خودت در مناظرهٔ سوم نگاه کن! دیدی حتی علی اکبر جون ولایتی‌ات (دبیر کل همون مجمع جهانی «بیداری اسلامی‌»ات!!!) هم در یه لحظهٔ حساس زمین بازی رو عوض کرد و یه‌دفعه کاتالیزور هاشمی شد؟ دیدی چه طوری پروژه‌ای رو که با اون همه هزینه از ۲۴ سال پیش شروع کرده بودی ــ تا با جراحیهای سخت و نرم از شرّ رقبای درون‌نظامت (یعنی باند خمینی و باند هاشمی) راحت بشی ــ در آخرین لحظه مجبور شدی اون پروژهٔ پرهزینه رو فعلاً بایگانیش کنی؟ حتماً یادت نرفته که فقط یه قلم از هزینه‌های اون پروژهٔ بیخطرسازی رقبای درون‌نظامت تحمیل و حمایت از فاجعه‌ای به اسم «محمود احمدی‌نژاد» و از بین بردن ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد  دوران «پرده‌داریش» (بنگرید: پرده‌دار بدسابقهٔ عورت عظما) بود؟ ... خوب لامصب چرا ساکتی؟ باز یه تحلیل از خودت در کن!
آقای «جایگاه گنده شدهٔ رهبری» ... !؛ چی شد؟ زیاد از این لقب خوشت نیومد؟ خوب تقصیر من چیه که ترش کردی! خودت همچین اسم مسخره‌ای رو اون هم تو قرن بیست و یکم برا خودت انتخاب کردی؛ من فقط دو کلمهٔ «مقام»‌ و «معظم» رو از عربی به فارسی تبدیل کردم!؛ پس من بی‌تقصیرم، آره قوربونش... ترش نکن! داشتم می‌گفتم... کجا بودیم؟ ... آها!
ای «جایگاه گُندهٔ رهبری»! ای مهندس! ای تحلیلگر! ... یادت میاد چند روز آخر انتخابات که رسماً گه‌گیجه گرفتی بودی، قیافه‌ت چه قدر خنده‌دار شده بود؟؟؟ از یه طرف فهمیده بودی که ولایتی هیچ شانسی نداره و از طرف دیگه هم نه می‌تونستی اون یاروی شوت و متوهّم‌تر از خودت (جلیلی)‌ رو بالا بیاری و نه می‌تونستی خطر کنی و به نظامیها (قالیباف) بیش از این پر و بال بدی. من که قبلاً گفته بودم این نظامیها از اونایی هستند که فردا یه اتوبان از تهران رو به نامت می‌کنند و تمام! (بنگرید: قالیباف بالاخره حرف دلش رو زد: «آخه من به حرف کدومتون ... کنم!»)
دیدی آخر چی شد؟ با اینکه هر دوشون تو مناظرهٔ آخر با هم در دُم تکون دادن برات مسابقه گذاشته بودند، آخر سر دلت به هیچ کدومشون رضایت نداد و مجبور شدی چند صباحی برای پاک کردن دستای خونینت به دامن نه چندان تمیز رفیق قدیمت (هاشمی رو می‌گم) متوسل بشی! تازه اگه هم دلت رضایت می‌داد، چاره‌ای نداشتی: اگه می‌خواستی به نفع اون مردک متوهّم یا اون سردار فرصت‌طلب وارد عمل بشی، باید خودت رو برای یه ۸۸ دیگه آماده می‌کردی، با این تفاوت که این بار فاز اول جنبش مردم نه از شهرهای بزرگ که از شهرستانهای کوچک شروع می‌شد! لابد تا حالا آمار شصت‌ـ‌هفتاد درصدی مشارکت در شهرهای کوچک و سی‌ـ‌‌ چهل درصدی بسیاری از شهرهای بزرگ و میزان آرایی که روحانی در شهرستانهای کوچک و مناطق اقلیتهای قومی ـ زبانی ـ مذهبی اُورده رو دیدی!! حتماً کارشناسهای «حاج حیدر» تا حالا معنی این اعداد و آمار رو به‌خوبی برات توضیح دادن!

۳. توهمات علی خامنه‌ای همین طور بالا می‌زند!


آقای خامنه‌ای اگه بخوام همین جوری تمامی تحلیلهای متوهمانه و صد تا یه غازت (مانند شمارهٔ ۱ بالا) و یا مهندسیها و بازیگردانیهای بچه‌گانه و پرهزینه‌ات (مانند شمارهٔ ۲ بالا) رو از ۲۴ سال پیش تا به حال برات فقط لیست کنم، مطمئنم که باید تا یه هفته فقط بنویسم. گرچه همه‌شون توی ذهن من ــ مثل ذهن خیلی از همون «مردم عادی» و ساکت و نجیب ــ آماده و ردیف صف کشیده‌اند و کاملاً آمادهٔ نشستن بر روی صفحهٔ مانیتورند، اما بعید می‌دونم انگشتان دستم و کیبورد کامپیوترم توان چنین کاری رو داشته باشند؛ مخصوصاً اینکه باید از همون اولِ اول شروع کنم: از توهمات و بازیگردانیهای اون امام راحلت!
به همین دلیل، فعلاً اون لیست بلندبالا رو درز می‌گیرم و فقط خیلی کوتاه یکی دو تای دیگه از اون توهمات و مهندسیهای مسخرهٔ اخیرت رو بهت یادآوری می‌کنم و بعدش می‌رم سر اصل حرفم:
الف) آقای جایگاه گُنده، یادت می‌آد حدود یکی دو سال پیش هی می‌گفتی که انقلاب اسلامی به قلب آمریکا نفوذ کرد و هی پشت سر هم از خودت «جنبش وال استریت» «جنبش وال استریت» در می‌کردی؟ به کجا رسید کار نفوذ پیام انقلاب اسلامیت در قلب آمریکا؟؟؟  خوب... پَه چــی شد پـــــس اون جنبش وال استریتت؟
ب) یا ... یادت میاد اون وقت که نوجوانهای بیکار محله‌های فقیرنشین لندن شورش کرده بودند و داشتند فروشگاهها رو تاراج می‌کردند، یا وقتی اروپا در رکود بود و در یونان و ایتالیا و اسپانیا هر روز تظاهرات بود، هی میگفتی آخ جون توی اروپا هم دارند انقلاب اسلامی می‌کنند و نظام سلطه و سرمایه‌داری و لیبرال دموکراسی به پایان خط رسید و مردم اروپا دارن فوج فوج به اسلام سیاسی‌ای که لابد توی متوهّم رهبرش هستی گرایش پیدا می‌کنن؟ یادته واحد «مرکزی!» خبرت چندین ماه پیاپی چه اَلَم‌شنگه‌ای در به پایان رسیدن تمدن اروپا به پا کرده بود؟ خوب چرا دیگه چیزی نمی‌گی در این باره؟ ... خوب... پَه چــی شد پــــــــس اون به بن‌بست رسیدن لیبرال دموکراسی‌ات و اون فوج‌فوج اروپاییهایی که مسلمون شدن؟؟؟
پ) آقای خامنه‌‌ای، ‌لابد وضع معیشت مردم رو خوب می‌دونی. یه ظرف ماست الان چنده؟ مرغ کیلویی چه قدر؟ نون سنگگ دونه‌ای چند تومنه؟ ... یادت می‌آد گفتی که خفه شید حرف زیادی نباشه، ما در شرایط بدر و خیبر هستیم و نه در شرایط شعب ابی طالب؟ خوب چرا الان زبونت رو موش خورده؟ ... خوب ... پَه چــی شد پـــس اون بدر و خیبرت؟؟؟ انصافاً چه طوری روت می‌شه دفعهٔ بعد باز بیای برّ و برّ تو چشم همین مردم نگاه کنی و از خودت «مشروح بیانات مهم مقام معظم رهبری» در کنی؟ این همه وقاحت و پررویی رو از کی به ارث بردی؟
ت) یادته مهمترین و نزدیکترین ملیجکت (وزیر اطلاعاتت رو می‌گم) یه‌دفعه سبز شد گفت یک شبکهٔ پونصد ششصد نفرهٔ روزنامه‌‌نگار اهل فتنه کشف کرده که می‌خواستند نظام‌جونت رو براندازی کنند. الان اونا کجان؟ چرا اعدامشون نکردی پَـــــــــه؟ ... خوب ... چــــی شد پــــــس اون شبکهٔ براندازان روزنامه‌نگارت؟ راستی یه مدت متخصص چشم شده بودی و همش در مورد «چشم فتنه» صحبت می‌کردی که الان کمسو شد؛ الان آستیگمات شد؛ الان کور شد و از این حرفا! ... پَـــــــه چی شد پـــس اون چشم فتنه کور کردنات؟ آخه بدبختِ بینوا، بعد از اون همه بگیر و ببند و حصر و حبس و اعدام و تجاوز و کهریزک‌هات باز هم که تو ایام انتخابات صدای «مرگ بر دیکتاتور» و «یا حسین میرحسین» به گوش می‌رسید که!!! ... بگو خوب! بازم بگو: برای ما «مردم عادی» بگو که تحلیل جدیدت از آخرین وضعیت پزشکی «چشم فتنه» دقیقاً چیه؟ راستی نگفتی چی شد یه بار تغییر رشته دادی به «میکروب‌»‌شناسی «سیاسی»‌؟؟ نه: خوب کردی اونو ادامه ندادی. اون کار ظریفی هست به روحیه‌ات نمی‌خوره. همون چشم فتنه کور کردن و اعدام و دست و پا بریدن رو ادامه بدی بیشتر بهت میاد!!!

۴.  علی خامنه‌ای چه قدر «فرزانه» است؟


ببین آقای خامنه‌ای من که حوصله ندارم بیام اینجا این همه سوتیهای ریز و درشت تو (و البته اون امام راحلت) رو توی این همه سال ردیف کنم؛ تازه اگه حوصله هم داشتم کار بی‌فایده‌ای بود. چون خودت از هر کس دیگه‌ای بیشتر خبر داری که «اوضاع از چه قراره». بس کن دیگه...! خجالت نمی‌کشی؟ هزینهٔ این همه خاک‌بازیهای بچه‌گانهٔ تو رو ۸۰ میلیون ایرانی داخل و خارج از کشور دارن می‌پردازن. این اعتماد به نفس بالات در تحلیل و مهندسی واقعا دیگه خیلی بی‌مزه و مسخره و کسالت‌بار شده!
اصلاً من یه سوال دارم ازت. کجا بهت علم تحلیل یا علم مهندسی یاد دادند؟ فارغ‌التحصیل کدوم دانشگاه تحلیلی ـ راهبردی و مهندسیهای کلان هستی؟؟؟ نکنه از بس نوکرات «فرزانه» «فرزانه» کردند، این قدر اعتماد به نفست رفته بالا؟ یه وخ نکنه خودت هم باورت شده باشه؟؟ گرچه شاید به ضرب گریم و پروژکتور و سفید شدن ریش توپّی‌ات، بالاخره برخی نوجوونهای ساده‌دل باور کرده باشند که واقعا «فرزانه»‌ای، اما خودت و خیلیای دیگه هنوز سوابق مشعشع علمیت! یادشونه. از تدریس تجوید و امام جماعت مسجد کرامت بودنت تو مشهد گرفته، که یه جوجت الاسلام معمولی بودی، تا وقتی که یه دفعه شدی «رهبر فرزانه»: البته هم‌باندیهات اول «رهبر»ت کردن (در تاریخ ۱۳۶۸/۳/۱۴) بعد «فرزانه»ت کردند. خودت یه بار به تاریخ صدور اولین اجازه‌نامه‌های اجتهادت که رفیقات برات جور کردن نگاه کن: به   ترتیب صدور... شیخ ممد یزدی! (۱۳۶۹/۳/۲۷)، مؤمن (۱۳۶۹/۵/۱۳) و مشکینی (۱۳۶۹/۵/۱۵) و بعد دیگران!
یه سؤال دیگه: چرا توی زندگینامه‌ات در سایت خودت هیچ اشاره‌ای به تحصیلات غیرحوزوی‌ات نکردی؟ ببینم دیپلم داری تو اصلاً؟ سیکل چی؟ ملت این همه بحث کرد راجع به دکتری حسن روحانی که به صورت غیرحضوری (فاقد ارزش استخدامی طبق مقررات آموزش عالی ایران) از انگلستان گرفته؛ یکی نپرسید رهبر دیپلم داره یا نه!
بین رهبر شدنت بر خلاف شرایط قانون اساسی اون وقت (شرط مرجعیت تقلید) تا صدور اولین گواهی اجتهادت (مرجعیتت حالا بماند!)، اون هم از جانب «عالم ربانی و فقیه صمدانی» شیخ ممد یزدی!، چرا این قدر فاصله افتاده؟ چرا هیچ وقت نگفتی که چرا این قدر فرزانه‌ کردنت طول کشید؟ جوابشو هم خودت میدونی و هم همه میدونن! خودت بهتر از هر کسی باید قصهٔ رهبر شدنت رو بدونی! حلقهٔ هاشمیه از شاگردان خمینی (که هاشمی و تو و سید احمد و خیلی از اون کسانی که بالا اسمشون اومد توشون بودین) دید که اگه این طوری پیش بره رهبری آینده به دست حلقه‌های رقیبشون (بیت زنده‌یاد منتظری یا بیت آیت‌الله گلپایگانی) میوفته، و سرشون کاملاً بی‌کلاه می‌مونه. گرچه هیچ‌کدوم از اعضای این حلقهٔ هاشمیه مقبولیت حوزوی نداشتین ولی خوب خودت توی همشون امتیازاتت بیشتر از همشون بود: ریشت توپّی و خوشگل بود، خوش‌لباس و قرتی بودی، از سادات بودی، سخنرانیت هم که معرکه بود، لحن و تجویدت هم که بد نبود، در ضمن گاهی «ژِعر» هم می‌گفتی! خوب کردنت رهبر، همین و بس! حالا باید این طوری خیال ورِت داره؟
(وآلا قبلنآ بین ما بچه پایین‌شهریهای قم رسم بود، وقتی جوون بودیم، اگه کسی به خاطر ظواهر و مخصوصاً خوشگلیمون ما رو زیادی تحویل می‌گرفت، «غیرتی» می‌شدیم! این رسمهای لابد جاهلی دیگه کاملا ور افتاده، نه؟؟؟ تو که خودت می‌دونستی و هنوز هم می‌دونی که «قضیه چیه» چرا یه جو ــ فقط یه جو ــ «غیرتی» نمیشی؟ فقط بلدی این جور جاها روشنفکر بشی؟).
ببین عزیز دلم. اینها رو مردم هنوز یادشونه. وآلا بهت می‌خندند وقتی این قدر احساس فضل و فرزانگی می‌کنی. اصلاً.. سلّمنا!... گیریم که تو از همون موقع که به دنیا اومدی، همزمان با «یا علی» گفتنت، به تمام علوم فقه و حدیث و رجال و اصول در حد اجتهاد مطلق و مرجعیت عام جهان تشیع و بلکه جهان اسلام مسلط بودی. آخه دلبندم، چه کسی بهت گفته که با خزعبلاتی مثل «کلاله امّی و ابی» و«منزّحات بئر» و «علی لغة اکلوني البراغیث» و «شرایط حرز در سرقت حدي»‌ و «حکم عصیر عنبي قبل ذهاب ثلثاه» فهم و شعورت به حد فهمیدن منافع ملی و پیچیدگیهای دنیای امروز رسیده! این اعتماد به نفست منو کشته! خوب همین می‌شه که این همه توهمات جور واجور ــ که من فقط چند تا شو در بالا (شمارهٔ ۱ و ۲ و ۳) نام بردم ــ بهت دست میده و این طوری می‌شه که خودت رو مضحکهٔ عام و خاص می‌کنی!
آخه آدم عاقل، وقتی می‌بینی کاریزمای خمینی رو نداشتی و اگه نمی‌پریدی تو دامن سپاهیا، همین موسوی خوئینی‌ها، یه‌تنه، توی ایکی‌ثانیه، قورتت داده بود، مجبور بودی خودت رو این طور مضحکه کنی؟؟؟
آقای خامنه‌ای شما تواناییهای خودت رو درست نشناختی. توانایی شما رهبری یه ملت ۸۰ میلیونی با سطح بالای دانش و آگاهی اون هم توی دنیای پیچیدهٔ امروزی نیست! شما ریش خوشگل و توپّی‌شکل داری؛ شما شیک‌پوش و قرتی هستی؛ شما تجوید و لحنت واقعاً قشنگه؛ شما سادات هستی؛ و از همه مهمتر سخنران فصیح و ماهری هستی (البته جوونیات از همهٔ این لحاظها خیلی بهتر هم بودی!). اما این امتیازات برای رهبری کافی نیست! تمام یا بیشتر این محاسن رو این دو تا رفیقهایی که امروز دور و بر خودت جمع کردی هم دارند: سید احمد علم الهدی و سید احمد خاتمی! خداوکیلی خودت خنده‌ت نمی‌گیره فردا بگن سیداحمد علم‌الهدی ولی امر مسلمین جهان شد؟ ... خوب آفرین! وقتی خودت هم رهبر شدی همهٔ مردم حتی آخوندهای قم هم خنده‌شون گرفت! به والله هنوز هم با این همه خرجی که کردی دارن بهت می‌خندند! ببم جان، توی همین قم همین آخوندایی که جلوت دولا راس می‌شن پشت سرت به ریش خوشگلت می‌خندند!‌ اینو به چشم خودم بارها دیدم، میفهمی اینو؟؟؟

۵. ریشه‌های توهمات علی خامنه‌ای


ببین ما هممون می‌دونیم که یه بخش بزرگی از توهماتت به این خاطره که سواد دانشگاهی (و چه بسا دبیرستانی!) نداری،‌ زبان خارجی بلد نیستی، دنیا رو نمی‌شناسی و تنها سفرهای خارجیت اقامتهای کوتاه‌مدت، اون هم تحت پروتکلهای سیاسی، توی لیبی و پاکستان و رومانی و کره شمالی بوده؛ همباندیهای اصلی‌ات (احمد جنتی، ممد یزدی، حسین شریعتمداری، احمد علم الهدی، کاظم صدیقی، احمد خاتمی) از خودت کوتوله‌ترند؛ بینش سیاسی‌ات هم که توسط  نسل اول رهبران اخوان المسلمین مصر (حسن بنا و سید قطب) پرچ شده، رفته پی کارش و عملاً تعطیل!
دلبندم از تاریخ تألیف کتابهای نسل اول رهبران اخوان المسلمین ــ که تو بعضیشون رو قبل از انقلاب از عربی به فارسی ترجمه کردی ــ نزدیک به ۸۰ سال می‌گذره. خودشون تا الان چند نسل رهبر عوض کردند و اون اسلام سیاسی‌ و تروریستی و انقلابی اولیه‌شون رو تا حدی تعدیل کردند. تازه نسخهٔ چندین بار تعدیل‌شدهٔ توهماتی که به خورد تو داده بودند هم دیروز رسماً توی مصر شکست خورد، رفت پی کارش!!! نسخهٔ وطنی اون اسلام سیاسی و تروریستی هم که توسط مقتدا و کعبهٔ آمالت، سید مجتبی میرلوحی (همون نواب صفوی: اون طلبه‌کوچولوهه رو میگم که از نظر مراتب توهّم و «فرزانگی» یه چیزی تو مایه‌های خودت بود) نمایندگی می‌شد، خیلی وقته که به زباله‌دان تاریخ پیوسته و تنها حامی مهمش (در حوزه، «آقا روح‌الله»، که بعداً اسمش شد خمینی بت شکن و رهبر کبیر و... صد البته متوهم‌تر از تو!) هم سالهاست بین یه عالمه لوله‌های ضایعاتی صنایع دفاع و ورقهای حلبی رنگ‌شده خوابیده و بارگاهش مأمنی شده برای خیل رانندگان توـراهی که وسط اون بیابون نیاز به آبریزگاه دارند!

۶. آقای خامنه‌ای «من شما را نصیحت می‌کنم»!


ببین وقتی در جایی قرار بگیری که تواناییش رو نداشته باشی، میشی این که الان هستی! به تواناییهای خودت برگرد! ظاهراً این روزها احساس می‌کنم تصمیم گرفتی یه کم کمتر حرف بزنی. شاید هم توی شوک مسائل داخل و خارج هستی و داری کمافی‌السابق توی ذهنت تحلیلهای متوهمانه ردیف می‌کنی و نقشه‌های جدید می‌کشی!!!
نمی‌دونم اما من بهت نصیحت می‌کنم نون داشته‌هاتو بخور! به همون تواناییهایی که داری برگرد. توی مسائلی که تخصص نداری اظهار نظر نکن. از همین امروز شروع کن. سخنرانیهای هر یکی دو روز یه بارت رو کم کن! اوایل، ۲ هفته یه بار، بعد ماهی یه بار، بعد ۳ ماهی یه بار... بزار مردم و سیاستمدارهای ایران خودشون با هم راه خودشون رو پیدا کنن. این قدر توی اموری که نمی‌فهمی دخالت نکن! از خودت هی سخنرانی در نکن! هی تحلیلهای صد تا یه غاز نکن. از مهندسی و بازیگردانی و نقشه‌کشی دست بردار!
در ضمن، از دو ماه پیش، وقتی رفیق قدیمت هاشمی رو رد صلاحیت کردی، یه بحث خوبی توسط ملیجک جوان و شاخ شمشادت (احمد جنتی) راه افتاد به اسم «عدم صلاحیت به دلیل کهولت سن»: بد نیست به بازنشستگی فکر کنیا! آقای خامنه‌ای، به سر جات، به مسجد کرامت برگرد!

******************
خوانندهٔ گرامی توجه فرمایید:
اگر احساس می‌کنید که جزو مردم «عادی» ایران هستید؛ و اگر احساس می‌کنید که زبان این نامهٔ سرگشاده زبان مردم «عادی» ایران است؛ در نشر و بازنشر این نامه بکوشید! این نامه متعلق به مردم «عادی» ایران است و هر گونه کپی‌ ـ پیست کامل یا ناقص، یا اقتباس کامل یا ناقص از آن، با ذکر منبع یا حتی بدون ذکر منبع، کاملاً آزاد است! 
به صفحهٔ «گلاسنوست» در فیسبوک بپیوندید!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر